
انواع اختلالات تجزیه ای
افراد مبتلا به اختلالات تجزیه ای احساس داشتن هشياري واحد را از دست داده اند.احساس مي كنند كه فاقد هويت هستند،يا در مورد اينكه كي هستند سردرگمند، يا هويت هاي چندگانه احساس مي كنند ( كاپلان ، 1933).
گسستگي يا جدا شدن اجزاي شخصيت از يكديگر كه به صورت طبيعي وحدت يافته اند.(آزاد، 1378 ).
انواع اختلالات تجزیه ای :
1-فراموشي تجزيه اي (dissociative amnesie) يا يادزدودگي تجزيه اي
2-گريز تجزيه اي(dissociative fuque)
3-اختلال هويت تجزيه اي ( dissociative identity disorder) يااختلال
شخصيت چندگانه
4-اختلال مسخ شخصيت (depersonalization disorder )
فراموشي تجزيه اي :
ناتواني در به خاطرآوردن اطلاعات ،معمولاً مربوط به رويدادهاي تروماتيك و استرس آميزمي باشد(كاپلان ،1933).
ناتواني در به خاطر آوردن جزئيات و تجربيات شخصي مهمي كه معمولاًبا رويدادهاي آسيب زا يا خيلي استرس زايي ارتباط دارد(هالجين،2003 ).
انواع فراموشي تجزيه اي :
1- فراموشي موضعي: شايعترين نوع است فرد تمام رويدادهايي را كه در فاصله زماني مشخصي اتفاق افتاده اند ، فراموش مي كند(هالجين، 2003).
2- فراموشي انتخابي : در اين نوع فراموشي ، شخص قسمتي ازحوادث را فراموش مي كند(آزاد، 1378).
3- فراموشي فراگير (تعميم يافته ): در اين نوع فراموشي فرد نمي تواند هيچ چيزي از زندگي اش را به ياد آورد(هالجين،2003).
4- فراموشي پيوسته (دوام دار): عبارت از ناتواني در يادآوري رويدادها از تاريخ به خصوصي تا زمان حال(هالجين ، 2003).
همه گيري شناسي فراموشي تجزيه اي:
فراموشي تجزيه اي شايعترين اختلال تجزيه اي است ، تصور مي شود كه فراموشي تجزيه اي درزن ها بيشتراز مردها ودرجوان ها بيشتر ازافراد سالمند مشاهده مي شود . اين اختلال معمولاًبا رخدادهاي استرس آميز وتروماتيك رابطه دارد ، ميزان بروز آن احتمالاً در زمان جنگ و سوانح طبيعي افزايش مي يابد( كاپلان ،1933).
ملاكهاي تشخيصيDSM-IV-TR براي فراموشي تجزيه اي :
(Aاختلال بارز، يك يا چند دوره ناتواني ناگهاني براي بخاطر آوردن اطلاعات مهم شخصي ، معمولاً با ماهيتي استرس آميز يا تروماتيك، است كه وسعت آن فراتر از آن است كه با فراموش كاري عادي توجيه شود.
B) اختلال منحصراً در جريان اختلال هويت تجزيه اي ، فرار تجزيه اي ،اختلال استرس پس از سانحه ، اختلال استرس حاد يا اختلال جسماني كردن نبوده و حاصل تأ ثير فيزيولوژيك مستقيم يك ماده (مثل داروي نسخه شده يا مورد سوء مصرف ) يا يك اختلال عصبي ، طبي ديگر ( مثل آمنزي ناشي از ضربه مغزي )نمي باشد .
(Cعلائم ناراحتي قابل ملاحظه باليني يا تخريب عملكرد اجتماعي ، شغلي يا ساير زمينه هاي مهم ايجاد مي كند (كاپلان ، 1933).
ويژگيهاي باليني فراموشي تجزيه اي :
سابقه معمولاً نشان مي دهد كه حادثه هيجاني زمينه ساز با بار هيجاني دردناك و تعارض روانشناختي وجود داشته است .
ابراز تخيلي يا واقعي يك تكانه ( جنسي يا پرخاشگرانه )كه بيمار توان مدارا با آن را ندارد به عنوان عامل تسريع كننده عمل مي كند.
افسردگي و اضطراب عوامل زمينه ساز هستند و معمولاً در معاينه وضعيت رواني بيمار وجود دارند.
فراموشي ممكن است نفع اوليه و ثانوي در برداشته باشد(كاپلان،1933)
سير و پيش آگهي فراموشي تجزيه اي :
علائم فراموشي تجزيه اي معمولاًناگهاني از بين مي رود ، بهبود معمولاً كامل و عود آن نيز در موارد معدود روي مي دهد . بعضي موارد، بخصوص اگر نفع ثانوي مهمي در كار باشد ، ممكن است طولاني گردد. بازگرداندن خاطرات به هشياري بهتر است ، هر چند سريع صورت بگيرد ، در غير اين صورت ، خاطرات واپس زده ممكن است هسته اي در ناخودآگاه به وجود آورده و منبعي براي دوره هاي فراموشي بعدي گردد.
درمان فراموشي تجزيه اي :
– مصاحبه
-استفاده از باربيتورات ها
– روان درماني
– هيپنوتيزم
گريز تجزيه اي :
مبتلايان به گريز تجزيه اي از خانه هميشگي و محل كار خود بطور فيزيكي دور شده و قادر به يادآوري جنبه هاي مهم هويت قبلي خود (اسم ، اسم فاميل ،شغل و غيره )نيستند(كاپلان، 1933).
همه گيري شناسي :
گريز تجزيه اي نادر است و مثل فراموشي تجزيه اي غالباً در زمان جنگ ، پس از سوانح طبيعي و در نتيجه بحران هاي شخصي با تعارض هاي دروني شديد روي مي دهد ( طبق :DSM-IV-TR ميزان شيوع در جمعيت كلي 2/ درصد است ) ( كاپلان،1933).
سبب شناسي گريز تجزيه اي :
–عامل برانگيزنده اساسي ظاهراً ميل به كناره گيري از تجاربي است كه از نظر رواني دردناك هستند( كاپلان،1933).
– بيماران مبتلا به اختلالات خلقي و برخي اختلالات شخصيتي (مثل مرزي، نمايشي و اسكيزوئيد) نسبت به حالات فرار تجزيه اي استعداد بيشتري دارند(كاپلان،1933).
– بحرانهاي شخصي يا استرس شديد : مانند مشكلات مالي ،ميل به گريختن از تنبيه يا تجربه آسيب (هالجين،2003).
ملاكهاي تشخيصي(DSM-IV –TR براي گريز تجزيه اي )
1) اختلال بارز ، سفر ناگهاني و غير منتظره از خانه يا محل معمولاً كار و ناتواني براي بخاطر آوردن گذشته خود است .
2) سردرگمي در مورد هويت شخصي يا قبول هويتي تازه (نسبي يا كامل).
3) اختلال ، منحصراً در جريان اختلال هويت تجزيه اي روي نداده و حاصل تأثير فيزيولوژيك مستقيم يك ماده ( مثل داروي نسخه شده يا مورد سوءمصرف ) يا يك اختلال طبي عمومي ( مثل صرع لوب گيجگاهي) نمي باشد.
4) علائم از نظر باليني ناراحتي شديد را موجب شده و در عملكرد اجتماعي ، شغلي يا ساير زمينه هاي مهم اختلال به وجود مي آورد.
سير و پيش آگهي:
فرار تجزيه اي كوتاه مدت است ، چند ساعت تا چند روز طول مي كشد . ندرتاً ممكن است ماه ها طول كشيده و مسافرت هاي چند هزار مايلي را در بر بگيرد. معمولاً ، بهبود سريع و خودبخودي است ، عود آن نادرست است (كاپلان،1933)
درمان گريزتجزيه اي:
مصاحبه روانپزشكي ،مصاحبه به كمك دارو و هيپنوتيزم و روان درماني.
مقبول ترين نوع درمان مخلوطي از تخليه هيجاني ضربه هاي گذشته و ادغام ضربه در خود يكپارچه كه ديگر براي مدارا با ضربه گسستگي را ايجاب نمي كند مي باشد(كاپلان،1933)
اختلال هويت تجزيه اي(اختلال شخصيت چند گانه):
اختلالي كه در آن فرد بيش از يك شخصيت دارد و معمولاً داراي دو و گاهي هويت هاي چندگانه مستقل از يكديگر مي شود(شاملو،1383).
يك اختلال تجزيه اي مزمن است و علت آن تقريباً بدون استثناء به يك رويداد تروماتيك معمولاً سوء رفتار جنسي يا جسمي در كودكي مربوط است (كاپلان،1933).
همه گيرشناسي اختلال هويت تجزيه اي :
–اكثريت بيماراني كه تشخيص اختلال هويت تجزيه اي پيدا مي كنند زن هستند ( نسبت زن به مرد5 به 1 تا 9 به 1 ) مي باشد.
– اين اختلال بيش از همه در اواخر نوجواني و اوان جواني ديده مي شود.
– اختلال هويت تجزيه اي غالباً با اختلالات رواني ديگر توأماً ديده مي شود( كاپلان،1933).
اختلال مسخ شخصيت:
DSM-IV-TR اين اختلال را تغيير مستمر و عودكننده ادراك شخص از خود ، بطوري كه احساس واقعيت خود موقتاً از بين برود تعريف كرده است( كاپلان،1933).
همه گيري شناسي اختلال مسخ شخصيت:
مطالعات حاكي است كه مسخ شخصيت گذرا ممكن است در 70 درصد جمعيت كلي ، بدون تفاوت محسوس بين مردو زن مشاهده شود.در چند مطالعه جديد مسخ شخصيت در زن ها حداقل دوبار بيشتر از مردها مشاهده گرديده و ندرتاً در افراد بالاي 40 سال ديده شده است . سن متوسط شروع حدود 16 سالگي است (كاپلان ،1933).
اختلال مسخ شخصيت معمولاً در نوجواني و اوايل بزرگسالي روي مي دهد ( هالجين ،2003).
علل مسخ شخصيت :
1) اختلالات عصبي : صرع، ميگرن، تومرهاي مغزي ،ضربه مغزي، آنسفاليت، بيماري آلزايمر ، بيماري هانتينگتون
2) اختلالات سمي و متابوليك: هيپوگليسمي ، هيپوپاراتيروئيد يسم ، مسموميت با منوكسيد كربن ،مسموميت با مسكالين، هيپروانتيلاسيون، كم كاري تيروئيد
3) اختلال رواني ايديوپاتيك: اسكيزوفرني ، افسردگي ، ماني ، هيستري ، اضطراب، اختلالات وسواسي جبري ، اختلالات شخصيتي، سندرم فوبيك اضطرابي
4) علل مسخ شخصيت در افراد بهنجار: تحليل قوا ، بيحوصلگي ، شوك هيجاني
5) درنيمه مسخ شخصيت: ضايعات مغزيموضعي(معمولاًپاريتال راست) (كاپلان،1933)
ملاكهاي تشخيصيDSM-IV-TR براي اختلال مسخ شخصيت :
1)احساس با ثبات و تكرا شونده گسستگي ، انگار كه شخص يك مشاهده گر بروني فرايندهاي رواني يا بدن خويش است ( مثلاً احساس اينكه شخص درحالت رؤيا است).
2) در جريان تجربه مسخ شخصيت واقعيت سنجي دست نخورده باقي مي ماند . به بيان ديگر آنها در مدت تجربه مسخ شخصيت با واقعيت ارتباط دارند .
3) مسخ شخصيت ناراحتي قابل توجه باليني به وجود آورده و موجب تخريب در عملكرد اجتماعي شغلي يا ساير زمينه هاي مهم مي گردد.
4) تجربه مسخ شخصيت منحصراً در جريان يك اختلال رواني روي نداده و حاصل تأثير فيزيولوژيك مستقيم يك ماده يا يك اختلال طبي عمومي (مثل صرع لوب گيجگاهي ) نمي باشد(كاپلان ، 1933).
سير و پيش آگهي مسخ شخصيت :
در اكثر بيماران ، شروع مسخ شخصيت ناگهاني است و فقط در معدودي از آنها اختلال به تدريج شروع مي شود . غالباًشروع آن بين 15 تا 30 سالگي است اما در كودكان زير 10 سال نيز مشاهده شده است پس از 30 سالگي كمتر ديده شده و در دهه هاي آخر عمر تقريباً ديده نمي شود(كاپلان،1933).
درمان اختلالات مسخ شخصيت :
نسبت به درمان مبتلايان به اختلال مسخ شخصيت توجه اندكي مبذول شده است در حال حاضر مدارك كافي كه بر اساس آن بتوان يك رژيم خاص درمان داروئي را بنا كرد وجود ندارد روشهاي روان درماني نيز به خوبي امتحان نشده اند (كاپلان،1933).
اين حالت بيگانگي ا ز خويشتن ممكن است به تدريج و خود به خود از بين برود ( آزاد،1378).
منابع:
آزاد ، حسين (1378). آسيب شناسي رواني .تهران :انتشارات رشد.
شاملو،سعيد(1383). آسيب شناسي رواني.تهران: انتشارات رشد.
كاپلان، سادوك( 1933).خلاصه روانپزشكي. ترجمه:پورافكاري،نصرت الله(1382).
تهران: انتشارات شهرآب.
هالجين ، ريچارد پي (2003) . آسيب شناسي رواني . ترجمه:سيد محمدي يحيي (1387). تهران: انتشارات رشد.
عالی بود